تحولات منطقه

من و برادرم "تاکسی‌برگشتی"‌ایم؛ دو تا آدم که چند سالی تا ته فساد رفته‌اند. از مواد هر چی فکرش را بکنید، کشیده‌ایم. از الکل، از پارتی... اما آخر برگشته‌ایم سر خانه اولمان. خودم فکر می‌کنم به خاطر یک‌کاری که انجام دادیم و برکتش این شد...

ورق زندگی «میلاد» از اجاره یک بیلبورد برگشت/من تاکسی برگشتی‌ام!
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

من و برادرم "تاکسی‌برگشتی"‌ایم؛ دو تا آدم که چند سالی تا ته فساد رفته‌اند. از مواد هر چی فکرش را بکنید، کشیده‌ایم. از الکل، از پارتی... اما آخر برگشته‌ایم سر خانه اولمان. خودم فکر می‌کنم به خاطر یک‌کاری که انجام دادیم و برکتش این شد که توی آن حال نمانیم. 
توی ذهن من، «قضاوت‌» همیشه خیلی چیز مهمی بوده؛ از قدیم تا همین حالا. بخصوص توی آن دوران گرفتاری، وقتی که قضاوت می‌شدم، انگار برایم خیلی سخت می‌آمد. فکر کن یک حرفی که می‌زنی، یا یک تصمیمی که می‌گیری، بشنوی: «باز فلانی جنسش کم و زیاد شده!» این، این‌قدر من را ترسانده که حالا تا می‌بینم یک نفر را قضاوت می‌کنند، تنم می‌لرزد. برای همین توی همان ایام گرفتاری، کاری کردم که به‌گمانم به خاطر همان هم ورقمان برگشت. 
سه‌چهار سال پیش، دور یکی از میدان‌های اصلی شهرمان مغازه داشتیم. یک تلویزیون شهری هم روبرویمان آن‌ور میدان بود. یادم هست یک روز که نشسته بودم پشت دخل، چشمم افتاد به تلویزیون و یک‌دفعه فکری به سرم زد. این‌قدر تیزرهایش را دیده‌ بودم که ملکه ذهنم شده بود. به فکرم رسید که یک تیزر ده ثانیه‌ای هم من سفارش بدهم. زنگ زدم و از فردا یک تبلیغ به تبلیغ‌ها اضافه شد، یک متن ساده: «قضاوت مخصوص خداوند است. من قضاوت نمی‌کنم.» به اضافه یک علامت «ورود ممنوع». 
من یک‌ سال کلی هزینه کردم و این پیام را بالا نگه داشتم. فکر کنید لابه‌لای هر بیست، سی تا تیزر، یکی هم پیام من بود و روزی دویست، سیصد بار پخش می‌شد. آن‌وقت‌ها پس‌زمینه گوشی و کامپیوترم هم شده بود همین. نیتم این بود که این‌ها مثل یک دفتر مشق پیش چشمم باشند. حالا هر آدم دیگری هم که دید، ناز شستش. از بعدِ همان هم شروع شد و ما یکی یکی همه‌چیز را کنار گذاشتیم. کسی چه می‌داند، شاید به برکت همان... 
 .

.

* متن بالا، برش‌هایی است از روایت «اهالی حرم»؛ روایتی که در میانه صحن‌ها و رواق‌های حرم مطهر امام رضا(ع) ضبط شده و در هر نوبت آن، یکی از زائران، قصه زندگی‌اش را تعریف می‌کند. این روایت، روایت زندگی «میلاد»، جوان ۳۴ساله‌ای است که نخواسته تصویرش منتشر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.